ترجمه درس اول
ترجمه درس اول :
ای خـدای من
ای پروردگار من ! سينه ام را بگشاي
و كارم را آسان گردان و گره از زبانم باز كن تا سخنم را بفهمند
خدايا ! مرا از تاريكي هاي خيال خارج گردان
و مرا با نور فهم گرامي و عزيز بدار
پروردگارا ! درهاي رحمتت را بر ما بگشاي
خدايا ! اطاعت و پيروي از خودت را به ما الهام كن وما را از گناه و معصيت به درگاهت دور گردان .
و گنجينه هاي علم هايت را بر ما بگشاي
ای پروردگار من ...
ای پروردگارمن ! (برما) آسان گير و سخت مگير
خدايا ! دلم را شاد گردان .
خدايا ! راهي آسان به سوي محبتت به من نشان بده
خدايا ! براي شيطان راهي بر عقلم قرار مده
و براي باطل راهنمايي بركارم قرار نده
به لطف و مهربانيت اي مهربانترين مهربانان .
ترجمه درس دوم :
در خدمت بينوايان
هوا گرم است و مردم در خانه هايشان هستند .
حضرت علي (ع) به سوي بازار رفت
حالا خارج مشو ... خورشيد سوزان است .
شايد نيازمندي كمك بخواهد . ودر راه :
سنگين است ... سنگين است ... اما چاره اي نيست ... بچه ها ... گرسنگي ... تشنگي ... چه كنم ؟
پس علي (ع) به او نگاه كرد !
پس آمد و مشك را از او گرفت . پس آن را به سوي خانه ي زن برد ... و از حال او پرسيد :
علي بن ابيطالب همسرم را به مرزها فرستاد ... و بعد از چند روز خبر مرگش را شنيديم !
بچه هاي يتيمي دارم و چيزي ندارم
پس نياز مرا به خدمت مردم وادار كرده است .
علي (ع) در حا لي كه ناراحت بود به مركز خلافت رفت و زنبيلي را كه در آن غذا بود برداشت
پس برگشت و در را كوبيد ...
چه كسي در را مي كوبد ؟
من همان بنده اي هستم كه مشك را همراه تو حمل كرد ... در را باز كن ... چيزي براي كودكان همراه دارم ...
خداوند از تو راضي و خشنود باشد و ميان من و علي بن ابي طالب داوري كند !
علي (ع) داخل شد و گفت :
من دوست دارم ثواب بدست بياورم (ثواب كنم) پس بين اين 2 كار (يكي از آن ها) را انتخاب كن .
تهيه كردن نان يا بازي كردن با بچه ها
من بر تهيه ي نان از تو تواناترم پس تو با بچه ها بازي كن
پس علي (ع) به ميان دو بچه ي كوچك رفت و خرما را دردهانشان گذاشت
در حالي كه به هر يك از آن دو مي گفت :
اي پسرم ! علي بن ابيطاب را حلال كن به خاطر آ ن چه بر تو گذشت !
و بعد از ساعتي
برادرم ! آتش تنور را روشن كن...
خداوندا ! خير و ثواب را بر اين مرد عطا كن ... و اما ... علي بن ابيطالب
... چطور ...؟! او به هر حال محرومان نظر نمي كند ... ما محروم هستيم اما او ...!!
پس علي (ع) شروع به روشن كردن آتش تنور كرد .
پس هنگامي كه آن را شعله ور كرد :
بچش اي علي ! اين جزاي كسي است كه بيچارگان و يتيمان را فراموش كرد!
در آن هنگام زني آمد و خليفه ي مسلمين را ديد و تعجب كرد ... !
واي برتو ... آيا مي داني او كيست ؟ او اميرالمومنين است ...
واي بر من ... چه كنم ؟ !
پس نزد او رفت در حالي كه عذر خواهي مي كرد ...!
شرمم باد ... شرمم باد ... ببخشيد ... معذرت مي خواهم ... اي اميرالمومنين ... ببخشيد
نه ... نه... بلكه من شرمنده هستم از او تو از اين كه در كار تو كوتاهي كردم .
ترجمه درس سوم : كتاب زندگاني
دانش و دين براي انسان دو بال هستند كه انسان جز با آن دو نمي تواند پرواز كند .
و امت اسلامي همان امتي است كه به طرف تكامل و رشد سير مي كند و آن امت نياز به اين دو بال دارد .
و اسلام از زمان پيدايش و ظهورش مسلمانان را به انديشيدن و يادگيري تشويق نمود .
و به خاطر آن مسلمانان متون و كتاب هاي زيادي را در همه ي زمينه هاي فكري و عملي مانند ادبيات فلسفه و پزشكي و رياضيات و فيزيك و كشاورزي و دارو سازي تاليف كردند .
و قرآن يك قانون اساسي براي زندكي روزمره ي ما مي باشد و كتابي نيست كه درباره ي علوم به طور مفصل صحبت كند .
اما در بعضي اشاره هاي علمي مي باشدكه علم بشر بعضي از آنها را تا كنون كشف كرده است
و به بعضي از آيات توجه كن :
1 ـ اصل جهان :
همانا آسمان ها و زمين بسته بود ند» پس آنها را شكافتيم.
اصل جهان رازي پيچيده است و آيه به جهانيان درباره حقيقت اين امر ازميان كلمات مختصر و مفيد
خبرمي دهد .
(آسمان ها و زمين به هم پيوسته بودند و خداوند ميان آنها را جدا كرد)
محققان در علم ستاره شناسي در قرن بيستم به نظريه اي دست يافتند كه خلاصه اش اين است
ماده ي اوليه ي جهان جامد بود ، سپس انفجار شديدي در آن اتفاق افتاد و اجزاي آن ماده از هم جدا شدند و آسمان ها وزمين شكل گرفت .
2 ـ خورشيد و ماه :
و ماه را در آنها (در آسمان ها ) نوري و خورشيدرا چراغی قرار داد .
كلمه سراج بيانگر چيزي است كه داراي نور و حرارت از خودش مي باشد و كلمه ي نور فقط بيانگر نور بدون حرارت مي باشد . و آيه مي گويد : بدرستيكه ماه نوري را كه از منبع غير اصلي مي باشدوهيچ حرارتي در آن نيست مي فرستد .
اما خورشيد به خودي خود نوراني است پس منبعي براي نور و حرارت مي باشد
انسان حقيقت ماه را نشناخت مگر در قرن بيستم و بعد از فرود آمدن اولين انسان بر سطح آن و كشف اين كه ماه تنها يك سياره ي سرد وخاموش است كه در آن هيچ اثري از آب و زندگي نمي باشد و آن نور خورشيد را منعكس مي كند ...
3- چرخش زمين
و كوه ها را مي بيني در حالي كه گمان مي كني آن ها ثابت هستند حال آن كه آن ها مانند عبور ابرها مي گذرند . <همانا تو اگر كوه ها را نگاه كني گمان مي كني كه آنها ثابتند ولي حقيقت غير از اين است...>
كوه ها در مقابل تو حركت مي كنند همان طور كه ابرمي گذرد علت آن چرخش زمين وحركت آن مي باشد .
حركت زمين در زمان ما بر كسي پوشيده نيست ولي آن تا قرن هاي اخير بر انسان پوشيده و نامعلوم بود .
و قصه ي گاليله در اين زمينه مشهور است .
اين بعضي اشاره هاي علمي در قرآن كريم بود كه علم تا كنون تحقيقت آن ها را كشف كرده است .
و مي دانيم كه اشاره هاي علمي در آيات قرآن كريم به خودي خود هدف نيست ، بلكه آن ها نشانه هايي هستند كه درستي ادعاي نزول قرآن از طرف خداي تبارك و تعالي را براي ما ثابت مي كند .
همانا در آن هر آينه نشانه هايي است براي قومي كه مي انديشند .
ترجمه درس چهارم :
زيبايي دانش
از خواندن ترانه ها و غزل دست بكش و سخن حق را بگو و از كسي كه بيهوده سخن مي گويد دوري كن .
و تقواي خدا را پيشه كن ، زيرا تقواي خدا نزديك نشد با دل كسي ، مگر اين كه (به خدا) رسيد .
كسي كه زنجيري را پاره مي كند قهرمان نيست ، تنها كسي كه تقواي خدا را پيشه مي كند ، قهرمان است .
نمرود و كنعان و كساني كه مالك زمين شدند و مقام دادن (به ديگران) و بركنار كردند (ديگران را) كجا هستند ؟ ( علم و دانش را طلب كن و تنبلي نكن پس خير چه دور است از انسان ها تنبل ! )
خواب را ترك كن و آن را (علم را) به دست آور پس هر كسي هدف را بشناسد آن چه را مي بخشد (به ديگران) خوار مي شمرد .
زيادي دانش و علم باعث شكست دادن دشمنان مي شود و زيبايي علم ودانش باعث درستي كردار مي شود .
هرگز نگو اصل و نسب من چنين و چنان است براستي كه تنها چيزي كه اصل جوانمرد است آن چيزي است كه به دست آورده است .
ارزش انسان به چيزي است كه او را نيك مي گرداند كه يا انسان از آن چيز بيش تر است يا كم تر است .
اميدها و آرزوها را در دنيا كوتاه كن تا رستگار شوي زيرا نشانه ي عقل كم كردن آرزو است
ترجمه درس پنجم :
آهو و ماه
من يك شكارچي هستم . به مناطق مختلف براي شكار حيوانات كمياب سفر مي كنم .
در يكي از اين سفرها يك هفته ي كامل را در يكي از جزاير استوايي گذراندم
درباره نشانه هاي آهويي كه داراي شاخ هاي زيبايي بود و در اين منطقه زندگي مي كرد جستجو كردم .
در اين شكار يكي از ساكنان جزيره كه به راههاي جنگل هاي آنجا آگاهي داشت مرا ياري كرد.
هنگامي كه خورشيد غروب كرد زير درختي كه مشرف بر تپه اي شني بود نشستيم
اشعه اي نقره اي رنگ ماه ظاهر شد و آن منظره منظره اي زيبا و دلپسند شد كه دل ها را شيفته مي كرد .
در اين هنگام آهويي را ديدم كه به آرامي بر روي شن زار راه مي رفت تا اين ك به قله ي يكي از تپه ها رسيد پس نشست .
نگاه كن . نگاه كن ... اين همان آهويي است كه در طول روز دنبالش مي گشتيم
به شاخ هاي زيباي گران قيمتش نگاه كن كه مثل نقره ي براقي در نور ماه نمايان شده
آهو به وجود ما پي نبرد . پس در نقطه اي ايستاد در حالي كه او با شگفتي به ماه با دقت نگاه مي كرد .
پس سلاحم را برداشتم ... و اما ... دستم قبول نكرد ..
چه طور آهويي را مي كشي كه به زيبايي عشق مي ورزد همانگونه كه تو به آن عشق مي ورزي؟
به راستي پناهگاهش را در بين درختان ترك كرد تا ماه را ببيند و با او راز و نياز كند!
سلاح را بر زمين گذاشتم و به دوستم گفتم نه ... اين آهو را نمي كشم ... نظرت چيست؟
پس جواب داد : آفرين ... حق با توست ... همانا آن حيواني شاعر است كه به زيبايي عشق مي ورزد .
درس ششم :
حقوق مردم
اي عقيل ! برخيز ... هيچ چيز در خانه نيست .
برادرت خليفه مسلمانان و رييس حكومت است ! نزد او برو تا چيزي (مقداري) از مال بدست آوري !
عقيل برخاست و به طرف مركز خلافت رفت .
در راه : ... برادرم حاكم كشور است ... مال و مقامي را به دست خواهم آورد..
پس جـز با كيسه هاي پر بر نخواهم گشت ... حتما ... شكي در آن نيست .
در مركز خلافت
درود بر تو اي برادرم امير مومنان
و درود و رحمت خدا بر شما باد !
اي علي ! نزد تو آمده ام تا درباره مشكلاتم در زندگي صحبت كنم !
اي پسرم ! اي حسن! به عمويت لباسي بپوشان ... پس حسن (ع) يكي از لباسهايش را به او پوشاند .
هنگام شام فرا رسيد .
هنگامي كه كنار سفره نشسته اند تا شام بخورند ، عقيل چيزي به جز نان و نمك نيافت
پس بسيار تعجب كرد : اي علي ! آيا سفره حاكم كشور است ؟! آيا اين چنين ما را غذا مي دهي ؟
آيا اين از نعمت هاي خدا نيست ؟
آري ... ولي ...
پس حمد و سپاس براي خداست .
اي علي ! من بدهكارم و خانواده ام به كمك نياز دارند
آنها مرا نزد تو فرستادند تا اينكه با خبرهاي شاد نزدشان برگردم .
بدهي تو چقدر است ؟ هزاران درهم !
اين مقدار ندارم ، اما صبر كن تا حقوقم را از بيت المال بگيرم پس مقداري از آن به تو كمك خواهم كرد !
بيت المال در دست توست و درباره حقوقت حرف مي زني ...! حقوقت چقدر است ؟
در بيت المال فرقي بين من و ديگران نيست ...!
گويا قبول نمي كني ... عيبي ندارد ...!
به بازار برو و قفل صندوقها را بشكن !
در صندوق ها چيست ؟
اموال تاجران !
آيا دستور مي دهي كه صندوق هاي مردمي را كه به خدا توكل كرده اند و اموالشان را در آنها گذاشته اند بشكنم !
آيا به من دستور مي دهي كه دزدي كنم .
پس تو چگونه به من دستور مي دهي كه بيت المال مسلمانان را باز كنم و از اموالشان به تو بدهم
در حالي كه آنها به خدا توكل كرده اند ...!
آيا دزدي كردن از يك شخص بهتر از دزدي كردن از همه ي مسلمانان نيست !
عقيل خجالت كشيد و از خواسته اش پشيمان شد !
ترجمه درس هفتم :
بر عليه ستم قيام كن
اي قدس ، اي قلعه و دژ پايداران ! برعليه ستم و ستمگران قيام كن
به سوي سپيده دم گام بردار ، كه به زودي ياري آشكار از طرف خداوند به تو مي رسد
پرندگان أبابيل (جواني كه سنگ مي اندازد) ازهر طرف بر اشغالگران سنگ فرو مي ريزند
پس به سوي مرگ گام بردار و تسليم نشو زيرا تو آن راست قامتي هستي كه نرم نمي شود
اگر چه جنگجويان گل هاي سرخ ما را از بين بردند
پس هرگز اميد و آرزو را در گل ياسمين (بچه ها)(گل هاي سرخ ما را پرپر كردند)نخواهند كشت
طغيانگران و سركشان اگر چه استخوان هاي مارا شكستند
ما هميشه از مرگ زاييده مي شويم
مانند درختان زيتونمان در الجليل در سرزمينمان با اطمينان مي ميريم .
ترجمه درس هشتم :
جوان قهرمان
نمايش نامه
شخصيت ها : حنظله ،ابــو عامر ، (پدر حنظله) عبدالله بن ابي (بزرگ منافقان)
و جمعي از ياران پيامبر .
صحنه ي اول :
ابوعامر : قدرتمان گرفته شده ...! چه كنيم ؟!
پسرم ! اين دشمني تا ؟! سخن محمد تاييد نميشود ... اين يتيم پيروز نمي شود !
دين پدرانت را ترك نكن .
حنظله : پدرم ! از من چه مي خواهي ؟! آيا می خواهی که بت ها را عبادت کنم و در مقابل ستم ستمگران
و فقر فروشي آنها بر فقيران ... وخوردن مال حرامشان ... سکوت کنـم! نه ... نه... اين كاري است
كه پذيرفته نمي شود
به راستي تو فرزندی نفريــن شـده هستي !
پدرم ! هيچ اطاعتي براي مخلوق در نافرماني خالق نيست ! (مخلوقي كه بر نافرماني از خدا دستور مي دهد اطاعتش لازم نيست)
خداوند بلند مرتبه فرمود (اگر ترا وادار كنند كه به من شرك بورزي درباره آنچه كه به آن آگاهي نداري ، پس از آن دو(پدر و مادرت) اطاعت نكن .
در زده مي شود .
اي حنظله : در را باز كن! زيرا من با عبدالله بن ابي قرار وعده دارم
عبدالله : سلام و درود بر ابي عامر! امروز حالت چطور است ؟ آثار خشم بر چهره ي توست چرا؟
با اين جوان چه كنيم ؟ مغزهايشان شستشو داده شده است مي ترسم كه محمد به واسطه ي اين جوانان هر چه را در دستهايمان است بگيرد ( مالك شود)
اجازه نمي دهيم ... آنها گروهي اندك هستند
واما ... اين ها ...
بر خودت سخت نگير اقتدار و فرمانروايي و مقام مان را حفظ خواهيم كرد ...نقشه اي دارم كه كسي حتي را شيطان آن را درك نمي كند .
آن چيست ؟!
با محمد به جنگ خواهيم رفت و او را در موقعيت بحراني رها مي كنيم ...!
فكر جالبي است ... به راستي كه تو استاد شياطين هستي ...!
بله .. بله ... به اميد ديدار !
صحنه (پرده) ي دوم بعد از جنگ احد
همانا كه ما از خداييم و بسويش برمي گرديم ...! تعدادي از بهترين ياران رسول خدا به شهادت رسيدند بلي ... و در صدرشان سيد الشهدا حمزه مي باشد ...
تمام اين ها آسان است تا وقتي كه رسول خدا زنده است
(از مومنان مرداني هستند كه بر آنچه (عهدي) كه با خدا بر آن پيمان بستند وفا كردند و درست رفتار كردند پس گروهي از آنها فوت كردند گروهي ديگر منتظر مي مانند ).
نگاه كن ... او كيست ؟
او بهترين جوان مدينه است افسوس برما باد كه بخاطر از دست دادنش از بين جوانان
او حنظله است .
حنظله ...؟ اين غير منطقي است ... ديشب جشن عروسي اش بود
درست است ... ولي هنگامي كه صداي منادي را شنيد كه به جهاد دعوت مي كرد از خانه اش خارج شد .
و به طرف ميدان جنگ شتافت و شهيد شد .
سلام بر او باد روزي كه متولدشد و روزي كه مي ميرد و روزي كه زنده برانگيخته مي شود.
درس نهم :
براي انسان فقط تلاش و كوشش او وجود دارد
مردم در مسيرشان به طرف هدفهايشان در باره الگوهايي والا وبرتر جستجو مي كنند تا آن ها را الگو براي خودشان قرار دهند .
زندگي بزرگان مشعلي براي هدايت نسل ها مي باشد و هر كس آن را وسيله اي براي هدايتش قرار ندهد گمراه مي شود
هر كسي حكيمي ندارد كه او را هدايت كند هلاك مي شود
و اما ... چگونه اين ها پيشواياني براي ديگران شدند و چه طور نام هايشان در تاريخ جاوادان شد؟
هم اكنون به بعضي از ويژگيهاي اين بزرگان توجه كن:
كوشش و مقاومت
راحتي و آسايش وجود ندارد مگر بعد از رنج ، و سختي و نعمت ها از آسمان بصورت آماده نازل نمي شود بلكه آن نتيجه تلاش و سختي و تحمل رنج و مشقت است.
به اندازه ي زحمت و كوشش بزرگواري ها كسب مي شودو هركس بزرگي بخواهد شب ها بيداري مي كشد .
پزشك مسلمان زكرياي رازي تحصيلات پزشكي اش را در سن چهل سالگي شروع كرده بود
ولي او به هدف هايش رسيد ، زيرا او در كارهايش پايدار بود .
ميكل آنژ گفت: اگر مردم آن چه را از سختي ها و رنج ها كه در زندگي تحمل كردم مي دانستند از كارهاي هنري من تعجب نمي كردند
تنگدستي
اگر به تاريخ زندگي بزرگان نظر كنيم مي دانيم كه اينها سختي ها را تحمل كرده اند و درد هاي زيادي در زندگيشان كشيدند .
فارابي – يكي از بهترين دانشمندان زمان خود – شب را براي مطالعه بيدار مي ماند و در خانه اش چراغي نبود پس به بيرون از خانه مي رفت تا در نور چراغ نگهبانان مطالعه كند .
ژان ژاك روسو خدمتگزاري در خانه ثروتمندان بود .
چيزهايي در مدارس زيادي فرا گرفتم وليكن مدرسه اي كه در آن برزگترين
فايده را كسب كردم مدرسه بيچارگي و فقر بود
بله ! اين همان قانون زندگي است : كار و زحمت و پايداري رنج، نعمت و آسايش و راحتي و خوشي به دنبال دارد .
اخلاق
موفقيت در زندگي به آراسته شدن به اخلاق نيك بستگي دارد (استوار است)!
اين همان امير المومنين علي (ع) است كه مي گويد :
(هر كس خودش را براي مردم پيشوايي قرار دهد پس بايد آموزش خودش را قبل از آموزش ديگران شروع كند ).
در زندگي نامه ي دانشمند بزرگوار و فيلسوف بزرگ ملاصدرا آمده
كه او دانش آموزي را نمي پذيرفت مگر به چهار شرط :
اينكه كارهاي گناه انجام ندهد
اين كه علم را براي رسيدن به مقام وموقعيت دنيايي نخواهد
اينكه مال و پول را مگر به اندازه ي كافي نخواهد
اين كه از ديگران تقليد نكند و برخودش اعتماد نكند .
درس دهم
بزرگوار است خدا كه بهترين آفرينندگان است
بدون شك خداوند انسان را خلق كرده و براي او زيبايي و زيور و زينت را در طبيعت قرار داده و به او امر كرده كه از آن ها بهره ببرد .
اين زمين و آنچه از گياهان كه از آن بيرون مي آيد و اين رودها و آن چه از آب ها كه حمل مي كنند و اين آسمان و آن چه از ستارگان كه در آن است همه ي شان رزق و روزي براي بندگان است تا اينكه از آنها براي بوجود آوردن جامعه اي خوشبخت بر اساس حق و عدالت بهره ببرند
پس امت اسلامي از بركات و امور پاك محروم نيست بلكه موظف به بهره بردن و سود بردن از آنها است .
بگو چه كسي زيور و زينت خدا را كه براي بندگانش آفريده تحريم كرده ؟
زيرا آن (زيور و زينت) سلامتي امت و خوشبختي آن را تضمين مي كند .
هم اكنون به بعضي از اين نعمت هاي كه خداوند در جهان به امانت گذاشته توجه كن:
(بدون شك ما آسمان دنيا را با زيور ستارگان زينت داديم.)
گويي خورشيد و ماه و ستارگان چراغ هاي آسمان هستند كه جهان را از تاريكي ها به سوي نور بيرون مي آورند .
و شخص گمراه را به راهش راهنمايي مي كنند . و آن ها بوسيله ي ستارگان هدايت مي شوند)
و علاوه براين ، آيا زيبايي طلوع خورشيد و غروب آن و حركات ماه شب چهاردهم بين ستارگان
و درون ابرها و بيرون ابرها را نديده اي ... ؟
آيا براي آفريننده اي اين زيبايي سجده نكردي ؟!
اينكه خداوند از آسمان آبي نازل كرد پس زمين سبز مي شود .
زمين با پوشش سبز آراسته مي شود و چشم ها از آن بهره مي برند و هنگامي كه به آن ها نگاه مي كنند شاد و مسرور مي شوند .
انسان بايد بداند كه تمامي موجودات در اختيار او هستند و براي خدمت به او و برآوردن نيازهاي او خلق شدند .
(و اما درباره ي) نعمت پروردگارت سخن بگو).
براي شما ازآسمان آبي فرستاد پس به وسيله آن باغهايي سبز و خرم رويانديم
آيا درباره ي علت آفرينش اين زيبايي در طبيعت فكر كرده ايد ؟!
(خداوند پاك و بلند مرتبه فرمود: همان آنچه را كه روي زمين است زيوري برايش قرار داديم تا آنها را امتحان و آزمايش كنيم كه كدامشان نيكو كردارترند.)
از هر زوج شادابي گياه روياند .
گياهان فايده هاي زيادي دارند علاوه بر زيبايي شان غذاي انسان و حيوان را فراهم مي كنند
وبه پاكيزگي هوا كمك مي كنند ...!
اي كاش انسان راز اين زيبايي را درك كند ... شايد او همراه تمامي موجودات ،آفريدگارش را تسبيح گويد :
(هر موجودي نيايش و ستايش او را دانسته است ) و از صميم قلبش تكرارمي كند :
(پس بزرگوار است خدا كه بهترين آفرينندگان است ) .