مهاجرت امام خميني (رخ) از عراق به پاريس
مهاجرت امام خميني (رخ) از عراق به پاريس
ميروم جاي ديگر حرفم را ميزنم!
سجاد راعي
تبعيد امام خميني به علت مخالفت و مبارزه جدي و آشكار با حكومت پهلوي ، سه مرحله مهم را در طول بيش از چهارده سال تجربه كرد.
مرحله اول به تركيه ، مرحله دوم عراق و در مرحله سوم ايشان به انتخاب خود فرانسه را براي اقامت انتخاب كرد.
اهداف عمده رژيم پهلوي از تبعيد ايشان به تركيه و عراق عبارت بود از: قطع رابطه با مردم (مقلدين) و مبارزان مذهبي ; اوضاع اجتماعي و فرهنگي آن كشورها كه از نظر زبان ، فرهنگ و مذهب با ايشان تفاوت داشتند و احتمال گرايش مردم آن كشورها به سوي ايشان كم بود ; بي تفاوتي و عدم حساسيت مردم آن كشورها به مسائل سياسي ; فقدان فضاي باز سياسي و اجتماعي در آن كشورها ; حاكميت اهل سنت بر نهادهاي سياسي و مذهبي عراق ; به انزوا كشانيدن و تحت الشعاع قرار دادن جايگاه مرجعيت و رهبري امام خميني به دليل حضور و نفوذ گسترده مراجع طراز اول در حوزه علميه نجف و.... (1) اما گذشت زمان اثبات كرد كه بسياري از اين پيش بيني ها ، به ويژه در مورد كشور عراق اشتباه بوده و امام خميني به تدريج توانست هم موقعيت خود را در جايگاه مرجعيت تثبيت كند وهم ضمن ارتباط با گروههاي مختلف مردم ايران نهضت اسلامي را هدايت كند و آن را فراتر از مرزها برده و جهاني كند.
علل خروج از عراق
دولت عراق ابتدا اميدوار بود كه بتواند به مقتضاي زمان از وجود امام خميني به عنوان اهرمي موثر جهت تحت فشار قرار دادن دولت ايران استفاده كند. لذا آمادگي خود را براي هر گونه كمك براي فعاليت عليه حكومت ايران اعلام كرد و از ايشان درخواست همكاري نمود ، اما امام خميني در پاسخ به درخواستهاي مكرر و مصرانه مقامات عراقي ، صريحا اعلام كرد كه اختلاف ما با دولت ايران و حكومت پهلوي يك اختلاف اساسي و عقيدتي است و هرگز برطرف شدني نيست ، اما اختلاف دولت عراق با دولت ايران زودگذر و تابع مقتضيات سياسي است.
(2) در كنار ناكامي دولت عراق براي بهره برداري از شخصيت موثر امام خميني و ترس و واهمه ضمني مقامات حزب بعث از نفوذ امام خميني در ميان توده هاي شيعه مذهب عراق ، حوادث مهمي در فاصله سالهاي 1353 الي 1356 به وقع پيوست كه شرايط را براي فعاليت هاي امام و ساير مبازرين ايراني مقيم آن كشور سخت تر كرد. از ابتداي دهه 1350 اختلافات تاريخي مرزي ايران و عراق تجديد گرديد و در مناطق گسترده اي از مرزهاي طولاني دو كشور به درگيري و تبادل آتش منجر شد. اين اختلافات در نيمه دوم سال 1353 به اوج خود رسيد و طي آن عده اي از اتباع و نيروهاي دوطرف كشته و مجروح شدند و حتي چند حمله هوايي نيز صورت گرفت و اين در حالي بود كه هر دو كشور در داخل مرزها با نيروهاي سياسي مخالف خود در ابعاد وسيعي درگير بودند. به ويژه دولت عراق در كردستان آن كشور با كردها در حال جنگ بود كه هزينه هاي سنگيني را بر آن كشور تحميل مي كرد و در كاهش ضريب امنيتي نقش مستقيمي داشت.
علي هذا، دو كشور ايران و عراق براي اجتناب از يك جنگ تمام عيار، راه حل مذاكره و حل مسالمت آميز اختلافات را برگزيدند كه به صدور بيانيه صلح الجزيره در اسفند 1353 منتهي شد.
در سالهاي 1354 تا 1356 اين توافقنامه پيگيري و عهدنامه ها و معاهده هاي همكاري متعددي بين دو كشور به امضاؤ رسيد.
يكي از موضوعات مورد تاكيد و توافق دو كشور به عنوان شروط مصالحه ، عدم حمايت از مخالفان سياسي همديگر ، جلوگيري از رخنه و نفوذ اخلال گرانه و از بين بردن كليه عوامل منفي در مناسبات دو كشور بود. (3)
بدين ترتيب سياست دولت عراق از جستجو و طلب همكاري عليه دولت ايران به ايجاد محدوديت و اخراج مبارزين ايراني از آن كشور تغيير يافت و ادامه فعاليت هاي سياسي امام خميني تحت الشعاع روابط ظاهرا بهبود يافته دو كشور قرار گرفت و دولت ايران با استناد به بيانيه الجزيره و معاهدات بعدي ، مصرانه خواستار جلوگيري دولت عراق از فعاليت ايشان و ساير مبارزين شد.
دولت عراق نيز گزينه ديگري پيش رو نداشت و مجبور به عملي كردن خواسته هاي دولت ايران بود و ريشه و علت اصلي تصميم امام خميني براي خروج از عراق در متن تحولات ذكر شده در روابط دو كشور نهفته بود.
ايجاد محدوديت براي فعاليت هاي امام خميني
در سال 1356 و نيمه اول سال 1357 ، ارتباط امام خميني با روحانيون و دانشجويان مسلمان ايراني در داخل و خارج ايران بيش از پيش گسترش يافت و وارد مرحله نويني شد. با توجه به نگراني فزاينده حكومت پهلوي و شخص محمدرضا پهلوي از پيامدهاي اين وضعيت ، در تابستان 1357 ، مقامات سياسي و امنيتي ايران با سفرهاي متعدد به عراق ، رسما از مقامات آن كشور خواستند كه جلوي فعاليت هاي امام خميني را بگيرند. لذا عراقي ها از شهريور 1357 ، با ترجيح منافع كشورمان و به منظور حفظ وضعيت مصالحه با ايران براي فعاليت هاي امام خميني و نيز رفت و آمد افراد مختلف به محل اقامت ايشان در نجف محدوديت ايجاد كردند.
سيدمحمود دعايي كه از ياران نزديك امام در نجف و رابط ايشان با دولت عراق بود، در خاطرات خود در اين زمينه مي گويد: عراقي ها روزبه روز محدوديت را شديدتر مي كردند تا اين كه يك روز مرا خواستند و رسما پيامي براي امام به من دادند ، مبني بر اين كه ما در عين اين كه به شما احترام مي گذاريم ، ولي به خاطر روابط با شاه مخدوراتي داريم.
از اين رو از شما مي خواهيم كه رعايت شرايط را بكنيد و فعاليت ها به صورت علني نباشد. وقتي اين پيام را براي امام بردم ، فرمودند: «اين آغاز كار است. شما به بعثي ها بگو من چنين چيزي را نمي پذيرم... اگر اينان نمي خواهند من اينجا باشم ، مي روم جاي ديگر و حرفم را مي زنم». (4)
سكوت يا خروج از عراق
در ادامه ايجاد محدوديت براي امام خميني ، رئيس سازمان امنيت عراق - سعدون شاكر - به همراه استاندار كربلا به ديدار امام خميني رفتند و صراحتا به ايشان گفتند: «مطابق تحولات جديد در رابطه ما با ايران ، قرار بر اين است كه به مخالفان يكديگر اجازه فعاليت ندهيم و ما به اين تعهد پايبنديم. لذا از شما درخواست مي كنيم كه به فعاليت هاي علني خود عليه شاه ايران خاتمه دهيد.» امام خميني نپذيرفت و در پاسخ وي گفت: «شما اگر ناگزير هستيد ، من از عراق خارج مي شوم.» سعدون شاكر پرسيد: «كجا مي رويد؟» ايشان پاسخ داد: «هر كجا كه مستعمره شاه ايران نباشد و ماموران او آنجا نفوذ نداشته باشند.»
دو روز پس از اين ديدار، محاصره محل اقامت امام خميني در نجف تشديد شد و براي آيت الله يقين حاصل شد كه عراق ديگر جاي ماندن نيست. محمود دعايي مي گويد: «2 روز پس از ديدار سعدون شاكر ، امام خميني پاسپورتشان را به من داد كه نزد مسوولان امنيتي عراق به بغداد ببرم و اجازه خروج بگيرم و من نيز همين كار را كردم و در نهايت مقامات عراقي با خروج ايشان موافقت كردند.» (5)
واكنش ها
مردم ، بويژه مبارزان ايراني در داخل كشور و ساير نقاط جهان به ايجاد محدوديت براي امام خميني واكنش بسيار گسترده و شديد نشان دادند. ديري نگذشت كه اعتراض ها از نامه ، تلگراف و اعلاميه گذشت و به مطبوعات و رسانه هاي ارتباط جمعي نيز كشيد و عراق با بحران بزرگي مواجه گرديد; زيرا به عدول از مواضع متهم بود و تبليغات وسيعي عليه آن كشور شكل مي گرفت. (6)
در ايران نيز امواج نهفته انقلابي به سرعت فعال شد و كار به جايي رسيد كه اقدامات متعدد دولت آشتي ملي شريف امامي راه به جايي نبرد و وادار به استعفا گرديد.
مقصد بعدي براي هجرت
پس از قطعي شدن خروج امام خميني از عراق ، اولين كشوري كه براي مهاجرت مطرح شد ، سوريه بود. اما به دليل تيرگي رابطه عراق و سوريه ، رژيم بعثي اجازه خروج به مقصد سوريه را نمي داد. پس از منتفي شدن اين گزينه ، عزيمت به كويت مطرح شد تا پس از اقامت كوتاه در كويت ، از طريق آن كشور به سوريه برود. سيد احمد خميني در اين مورد مي گويد: «جلسه اي در منزل ما تشكيل شد و تصميم گرفتيم با كويت تماس بگيريم... قرار شد با حضرت آيت الله مهري از روحانيون مبارز كويت تماس بگيريم. حضرت آيت الله مهري هم آقازاده شان را با يكي ديگر از افراد با دعوتنامه اي بري امام روانه نجف كردند.» (7)
بخشنامه آماده باش ساواك در داخل و خارج از كشور
همزمان با تحولات ذكر شده ، ساواك كه با نمايندگي هاي خود در كشورهاي كويت ، تركيه و سوريه لحظه به لحظه ارتباط داشت ، به آنها دستور آماده باش داد ; زيرا كشور مورد عزيمت امام خميني رسما اعلام نشده بود. (8) در داخل ايران نيز به ساواك هاي استان هاي مرزي دستور آماده باش داده شده بود. در يكي از اين بخشنامه ها به تاريخ 9 مهر 1357 خطاب به ساواك هاي خوزستان ، كرمانشاهان ، فارس و هرمزگان آمده است:
«خميني روز گذشته تقاضاي رواديد خروج از كشور عراق نموده ، گرچه تاكنون مقصد نهايي او روشن نشده ، ليكن احتمال مي رود به يكي از كشورهاي كويت ، سوريه يا تركيه برود. در ضمن اين امكان وجود دارد كه به طور ناگهاني از طريق يكي از مرزهاي هوايي يا زميني به كشور وارد شود. از هم اكنون در مرزهاي ورودي آمادگي لازم داشته باشند تا به محض ورود هر گونه ارتباط او را بدوا با افراد غير مسوول قطع نموده و مراتب را بلافاصله اعلام و ياد شده را در اولين فرصت با هواپيما يا هليكوپتر نظامي به تهران اعزام دارند.» (9)
عزيمت به كويت
پس از اخذ اجازه خروج از عراق ، سحرگاه 12 مهر 1357، امام خميني به همراه سيد احمد خميني و چند نفر ديگر به قصد عزيمت به كويت از نجف خارج شدند. از نجف تا مرز كويت در منطقه صفوان ، ماموران عراقي كاروان را همراهي كردند. مقامات كويتي پس از اطلاع از اين امر، با ورود امام خميني به كشورشان مخالفت كردند و امام خميني و همراهان بناچار ساعت يازده شب به بصره بازگشتند و شب را در هتلي گذراندند و سيزدهم مهر به بغداد رفتند.
ورود به فرانسه
چنان كه قبلا گفتيم ، كشور مورد نظر امام خميني براي مهاجرت ، سوريه بود. اما با توجه به موانعي كه وجود داشت و به دنبال موافقت نكردن دولت كويت ، در نهايت فرانسه براي اين منظور انتخاب گرديد و سرانجام در بعدازظهر 14 مهر 1357 امام خميني و هيات همراه از فرودگاه بغداد راهي پاريس شدند. شايان ذكر است كه مقامات امنيتي عراق به سيدمحمود دعايي اعلام كردند اگر فرانسه ايشان را نپذيرفت ، ديگر به عراق بازنگردند. (10) با ورود امام به فرانسه ، دولت اين كشور، ضمن مشورت با مقامات ايراني با ورود ايشان موافقت كرد. (11)
با توجه به حضور ابراهيم يزدي در كاروان عزيمتي امام خميني به سوي كويت و سپس به پاريس ، عده اي بر اين باورند كه وي در انتخاب پاريس نقش داشته است. اما به لحاظ اهميت موضوع، امام خميني در وصيتنامه خويش اين ادعا را رد كرده و انتخاب پاريس را صرفا با مشورت سيداحمد خميني و بدون نقش ديگران اعلام نمود: «از قرار مذكور ، بعضي ها ادعا كرده اند كه رفتن من به پاريس به وسيله آنان بوده ، اين دروغ است. من پس از برگرداندنم از كويت ، با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم ، زيرا در كشورهاي اسلامي احتمال راه ندادن بود ; آنان تحت نفوذ شاه بودند ، ولي پاريس اين احتمال نبود.» (12)
علل مهاجرت به فرانسه
براساس خاطرات سيداحمد خميني ، فرانسه به اين دليل انتخاب شد كه از طريق آن كشور در اولين فرصت به سوريه بروند: «{پس از بازگشت از مرز كويت به بصره} نماز صبح را با امام خواندم و بعد از نماز از تصميمشان جويا شدم. امام گفتند: من سوريه را انتخاب مي كنم و به سوريه مي روم. عرض كردم. اگر سوريه راه نداد چه كار كنيم؟ خوب است به جايي برويم كه ويزا احتياج نداشته باشد و ما از آنجا بتوانيم به سوريه برويم. چرا كه اگر لب مرز سوريه هم ما را برگردانند، ديگر براي رفتن جايي نداريم. فرانسه را پيشنهاد كردم. امام پذيرفتند.» (13)
بنابراين عزيمت به فرانسه در بدو امر به دليل لزوم نداشتن اخذ رواديد ايرانيان براي سفر و اقامت كوتاه مدت در آن كشور بود تا از آنجا به سوريه بروند ، اما در پاريس شرايط مساعدي كه براي تبليغ و فعاليت و هدايت نهضت و جهاني كردن آن مشاهده شد ، به تدريج فكر عزيمت به سوريه يا هر كشور اسلامي ديگر منتفي گرديد. عليرغم هشدارهاي اوليه دولت فرانسه به امام خميني براي خودداري از هرگونه فعاليت سياسي ، از اولين ساعات ورود به آن كشور تا زمان بازگشت به ايران در 12 بهمن 1357 ، اعلاميه ، مصاحبه ها و سخنراني هاي امام خميني با سرعت بيشتر در ايران و ساير كشورها پخش گرديد و اقشار مختلف ايرانيان ، بويژه فعالان سياسي و دانشجويان مسلمان عضو انجمن هاي اسلامي در اروپا، كانادا و امريكا به ديدار امام خميني شتافتند و نيروهاي سياسي انسجام فكري و عملي بيشتري پيدا كردند. در اين حال رژيم پهلوي نيز تصور مي كرد، به دليل بعد مسافت و هزينه هاي زياد مسافرت به فرانسه ، ارتباط مردم و مبارزان ، بويژه روحانيون ، با امام خميني كمتر خواهد شد و به انزواي ايشان منجر مي شود و به همين دليل حكومت ايران با مهاجرت ايشان به فرانسه و اقامتش در پاريس مخالفت نكرد. دولت شريف امامي از طريق سفارت ايران در پاريس به اطلاع دولت فرانسه رسانيد كه حكومت ايران خواهان اخراج امام از آن كشور نيست. (14) اين تصور مقامات حكومت پهلوي ، همچون تبعيد ايشان به عراق از اشتباهات فاحش آن حكومت بود. زيرا در ايران اوضاع سياسي به نفع مخالفان در جريان بود و در خارج از ايران فعالان سياسي براي سرنگوني حكومت پهلوي با رهبري امام خميني به وحدت نظر و عمل رسيدند.
1 - علي اكبر محتشمي پور، خاطرات سيدعلي اكبر محتشمي ، تهران ، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي ، 1376، صص 460-َ;455 حميد روحاني ، نهضت امام خميني ، ج 2 ، تهران ، مركز اسناد انقلاب اسلامي ، چ دوم ، صص 108-َ104.
2 - حسن عاشوري لنگرودي ، «نگاهي به زندگي شهيد آيت الله سيدمصطفي خميني و نقش او در روند پيروزي انقلاب اسلامي ايران» ; مجموعه مقالات كنگره شهيد آيت الله سيدمصطفي خميني» ، تهران ، نشر شاهد، 1377، صص 114-َ113.
3 - اصغر جعفري ولداني ، بررسي تاريخي اختلافات مرزي ايران و عراق ، تهران ، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي ، چ دوم ، 1370، صص 498-َ449.
4- پابه پاي آفتاب ; گفته ها و ناگفته ها از زندگي امام خميني ، ج 2، به كوشش اميررضا ستوده ، تهران ، نشر پنجره ، 1373 ، ص 22.
5 - همان ، صص 24-َ23.
6 - براي اطلاع بيشتر ر.ك : مركز اسناد انقلاب اسلامي ، آرشيو، شماره هاي بازيابي 1586 ، 1587 ، 886 ، 885 ، 1074 و 887
7 - پابه پاي امام ، همان ، ج 2 ، ص 74.
8 - مركز اسناد انقلاب اسلامي ، آرشيو، پرونده امام خميني ، شماره بازيابي 887، ص 58.
9 - همان ، ص 6.
10 - پابه پاي آفتاب ، همان ، ج 1، ص ; 75 ج 2 ج، صص 25 و 29 -َ 28.
11 - غلامرضا نجاتي ، تاريخ سياسي 25 ساله ايران ; ج 2ج ، تهران ، موسسه خدمات
فرهنگي رسا، چ چهارم ، 1373، ص 103.
12 - نگرشي موضوعي بر وصيت نامه سياسي الهي امام خميني (ره)، تهران ، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ، چ دوم ، 1373 ، ص 58.
13 - پابه پاي آفتاب ، همان ، ج 1 ، ص 76.
14 - تحرير تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي ايران ، تهران ، نشر تفكر ، 1373 ، صص 311 - َ310.
جام جم 12/11/83